Sunday, June 6, 2010

وارسی کتابهای قوم نگاران بختیاری-6

کتاب سازی ،در سال های پس از انقلاب بویزه در بیست سال گذشته انری رایج گشته است.حوزه ی تاریخ اقوام وشهر نگاری ها،رونق بیشتری دارد.بررسی همه ی این کتاب ها وقت وانرژی بسیار می خواهد.در صورتی که می شد ،نویسندگان محترم این گونه کتاب ها،آگاهی ودانش خودرا در چند صفحه ودر یک مقاله ی خوب ومناسب ارائه دهند،گاه حجم کتاب ها به سد ها صفحه می رسد.هرچند ارائه ی رقم وعدد درست امری ناممکن والبته نادرست می نماید،اما گاه تا نود درسد این کتاب ها گردآوری اطلاعات ونوشته های کتاب های دیگران –پیشین –است.
جای تاسف است ،در حالیکه نمونه های بسیار موفقی از اینگونه کتابها ،تکنگاری ها وشهرنامه ها،از گذشته های دور والبته نزدیک،در اختیار هست،اما کتابسازان حتا از نونه برداری ونمونه نگاری وگرفتن رهنمود از آنها عاجز بوده اند.کتاب هایی چون تاریخ قم ،تاریخ بخارا ونیشابور وفارسنامه و....نمونه هایی از این نوع تاریخ نگاری می باشند که دردسترس همگان قرار دارند.
علاوه بر مطالب گفته شده ،اینگونه کتاب ها بطور معمول از ویرایش درستی نیز-چه زبانی وچه محتوایی –برخوردار نیستندونادرستی های چاپی نبز از دیگر ویژگی های آنهاست.
کتابسازان گاه افراد عادی هستند که کاری تفننی را ارائه می دهند وهرچند ادعاهایی نیز دارند اما سبک نوشتاری وطرز بیان موضوعات ،نشان از صرف گفتن مطالبی دارد که از اینجا وانجا خوانده ودر یادشان مانده است.البته گاه اگاهی هایی از شهر وروستا وسرزمین خود به انها افزوده اند که تنها بخش اندک مفید کتاب می باشد.اما فاجعه انجاست که نویسنده متخصص است ونمونه را در امر زبان وتاریخ و..مدرک دانشگاهی دارد وعنوان استاد دانشگاه را نیز یدک می کشد.اینجا دیگر هیچ چیز قابل بخشش نیست چرا که خواننده به امید خواندن کتابی که نویسنده ای دانشگاهی آنرا نوشته است،بنوعی فریب می خورد.حتا کتاب هایی که نام پایان نامه برپیشانی دارند نیز از این نابسامانی ها دور نیستند.مقایسه ی این پایان نامه ها با مشابه خود در دهه های سی وچهل وپنجاه..از سقوط عجیب سطح سواد ودانش در دانشگاه ها حکایت دارد .
این کتاب ها که اغلب نامشان بسیار فراتر از محتوایشان رفته است ونشان از نوعی بازارگرمی دارد،تنها چرخ چاپخانه ها را بگردش در می اورند وگرنه افزون بر اینکه سودی به حال خواننده ندارند گاه موجب بداموزی نیز می شوند.بدآموزی های چندسویه ی این کتاب هافراتر از نقد ژورنالیستی است که بطورمعمول از ژرفای کمتری برخوردار است،لذا در اینجا تنها به برخی نادرستی ها و...اشاره می شود ،تا خواننده ی علاقمند والبته تازه کار با اندک آگاهی ای به سروقت انها-کتابها-برود.
با آوردن مطلب زیر که مصداق خوبی برای این گونه نویسندگان وکتاب هایشان هست،از سعدی شیراز،به سراغ نمونه های در دسترس اینگونه ها می رویم....اما داستان سعدی را یاد وحافظه می اوریم واگر اندک تفاوتی در نوشته ی سعدی با آن وجود دارد-البته بدون خدشه وارد کردن به محتوا-از سعدی وخوانندگان پوذش می طلبم.
ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند.....صاحب ذوقی بشنید واز او پرسید که قرآن از بهر په می خوانی ؟....گفت از بهر خدا مخوان!....گر تو قرآن بدین نمط خوانی ...ببری آبروی مسلمانی.
همانگونه که تاریخ گزیده را می توان سراغاز لرشناسی در سده های میانه ی هجری-سده ی هفتم- دانست،کتاب دکتر امانالهی را باید آغاز لرشناسی در سده ی چهارده به حساب اورد.به تقریب همه ی نویسندگانی که پس از انتشار کتاب قوم لر،نویسندگان ایرانی،اقدام به نوشتن درباره ی لر وبختیاری کرده اند این کتاب منبع اصلی انها دست کم در انجا که از پیشینه وتاریخ قوم می گویند،بوده است.اشاره شد که منبع های دکتر امان الهی انچنان که در نمایه ی کتاب امده است افزون بر کتاب های تاریخی وجغرافیایی سده های سه ببعد نویسندگان ایرانی واسلامی ،بیشتر آثار پژوهندگان خارجی که تا زمان تالیف کتاب وی ،نشر یافته بود، بوده است.بنابراین هر نویسنده ای که پس از امان الهی دست به نوشتن تاریخ لر وبختیاری برده ،در صورتی که از منابع نو وتازه یاب تری بهره نبرده باشد،سخن تازه ای نگفته است.این گفته بدین معنا نیست که نوشته های بعدی در موضوعات دیگر نیز حرفی برای گفتن نداشته باشند.
کتاب پژوهشی درباره ی ایل بختیاری ،اثر دکتر بهرام امیراحمدیان-که یکبار نیز با نام ایل بختیاری توسط ناشر دیگری نشر یافته است-از پژوهش های باارزشیست که در دهه ی هفتاد انجام شده است ،این نویسنده به تقریب با بهره بردن از اکثر منابع ایرانی وخارجی ،تاریخ سرزمین بختیاری وهمسایگان لر انرا در ده صفحه آورده است.این تاریخ از هفت هزار سال پیش از میلاد تا دوره ی قاجار را در بر می گیرد.با این حال چیزی به نوشته ی امان الهی اضافه نمی کند.کتاب در بخش های دیگر خود دارای اگاهی های بسیار است که در جای خود به ان اشاره می شود.
تاریخ ایذه وقوم بختیاری ،اثر دکتر منصور امانی،دوکتاب در یک جلد است که می شود انرا جنگ همه ی نوشته های پیشینیان در باره ی ایذه وبختیاری ولر دانست ودرواقع کار نویسنده را در بررسی های بعدی ساده کرده است.این نوشته نیز بر اگاهی خواننده نسبت به تاریخ وتبار بختیاری ،چیزی نمی افزاید هرچند کار جمع اوری این همه اطلاعات از نویسنده های پیشین ،خود ارزشمند می باشد.به این کتاب نیز بر خواهیم گشت
بنوار من ایل من یا تاریخ هزارساله ی ایل بختیاری،کتابیست که اقای علی بهرامی استرکی بختیاری نوشته است.نویسنده ی محترم در این نوشته ظاهراهدفش بیشتر شناساندن طایفه ی خود بوده است تا تاریخ هزارساله ی بختیاری.نکته ی برجسته ی این کتاب ادعای عجیب نویسنده مبنی بر پیوند استرکی واشتروک ناهونته ی ایلامیست –البته به نقل از عبدالعلی خسروی-والبته ادامه ی ادعا توسط نویسنده با استفاده از تاریخ ماد واینکه استروکاتیان ازقبیله ها ی مادی همان استرکی های امروزیند و...موگویی ها همان مغ ها هستند وارزانی وند های شهنی هم اریزانتیانند و...که باید بخوانید و..درپایان هم البوم خانوادگی ....به استرکی ها اگر عمری بود در تاریخ پس از اتابکان بختیاری اشاره خواهد شد.دو نادرستی دیگر کتاب ،یکی تاریخ تالیف تاریخ گزیده است که بجای 730 -751 آمده ودگری منتخب التواریخ معینی است که نظیری اورده است.
رام اور مزد دیار آزادگان اثر جناب فرج الله عباسیان-فرید رام هرمزی- در صفحه ی 68 کتاب آمده است که :(حمزه ی اصفهانی از قول فرهنگ برهان قاطع نوشته ی محمد حسین بن خلف تبریزی می نویسد......)ایا همین یک جمله کافی نیست تا کتاب را نخوانده بکناری نهیم وبر نویسنده وخواننده وناشر و... کنیم؟! اخر نه حمزه ی اصفهانی در سده ی سه وچهار زیسته ودر گذشته است ومولف برهان در سده ی یازده...بگذریم.کتاب البته در بخش هایی که به رامهرمز پرداخته است ،خواندنی می شود.

No comments: