Sunday, June 6, 2010

وارسی کتابهای قوم نگاران بختیاری-3

....تاریخ 500ساله ی نخست بختیاری را–ازآغاز هجرت پیامبر اسلام- با اشاره ای گذرا به سرگذشت مردم باشنده ی سرزمین بختیاری وهمسایگان آنها، اززمان ایلامیان ومهاجرت ایرانیان پارسی،در اغازین سده های هزاره ی نخست پیش از زایش مسیح،پی می گیریم.این اشاره با بهره بردن از داده های تاریخی وباستانشناسی و..استفاده از نوشته های استادان بنام ایرانشناس ،بدون اشاره ی مستقیم به نام ونشان آنها صورت می گیرد اما در پایان تعدادی از این منبع ها ومرجع ها معرفی می شود.
قدیمی ترین قوم ساکن در منطقه ی بختیاری امروزین،ایلامی ها بوده اند،که به تقریب یک چهارم سرزمین ایران کنونی را-در جنوب غرب-در اختیار داشتند. محدوده ی فرضی ای شامل جنوب خطی که تیسفون را به کرمانشاه وهمدان وری بهم پیوند می داد.غرب سپاهان واستان فارس وکرمان ودریای پارس ومرزهای غربی استان خوزستان.این گستره تمام سرزمین های لرنشین را شامل می شده است.ایلامیان ،که دارای گذشته ،تاریخ وتمدن پیشرفته ی چندهزارساله ای بودندوحکومتی مستقل وگاه مقتدر داشتند،شوش را پایتخت خود قرارداده بودند وشهرهای بسیار درسرزمین خود ساخته ودر انها جای گرفته بودند.
استانهای مهم ایلام بجز سوزیان عبارت بودند از :اوان (شمال غرب شوش وکنار رودهای دز وکرخه) وسیماش (شمال وشمال شرقی دشت خوزستان ودارای نواحی کوهستانی بوده است.) و انزان یا انشان (شرق وجنوب شرقی ایذه) وپارسوماش (مسجد سلیمان امروزی).ایلامی ها ،در میانه ی هزاره ی نخست پیش از میلاد،همزمان با حضور واستقرار تازه واردان پارسی ایرانی،بر اثر جنگ ها ودرگیری های طولانی با همسایگان وبویژه یورش سهمگین اشور که تومار حکومت ایلام را برای همیشه در هم پیچید،چنان دچار ضعف شده بودند که پس از تازش اشور،بخش کوهستانی آن در اختیار کامل پارسیان قرار گرفت وجنوب ان نیز در اختیار اشور درامد.باری پارسیان با دراختیارگرفتن انزان (شامل پارسوماش مرکز حکومت چیش پیش -675-640 پ.م.)خود را برای ایجاد نخستین امپراتوری جهانی به رهبری کورش بزرگ ،آماده می کردند.این رخدادها بعلاوه موجب یکدستی واشراف بیشتر پارسی ها نیز،شدوبه احتمال هم جمعیت ایلامی وهم سرزمین های انان کوچکتر ومحدودتر گردید.
ایلامی ها که در دوران شاهنشاهی هخامنشی پس از پارسها ومادها از جایگاه مهمی در دستگاه حکومتی قرار داشتند به ارامی در انبوه همسایگان پارسی خود حل !می شدند وهر چند در دوران سلوکی وتا حدودی در زمان پارت ها با ایجاد حکومتی خودمختار ومحلی ،تلاشی برای بازیابی استقلال گذشته نمودند اما با امدن تیره ای دیگر از پارسیان ،این بار با حکومتی متمرکز ،از تاریخ حذف ونام ویادشان به عنوان یکی از اقوام وحکومتهای دیرینه ی صاحب تمدن در تاریخ ماند والبته می توان گفت تمدن آنان توسط ایرانیان استمرار یافت.
پارسی ها که تازه نوبت خودنمایی واثر گذاری بر تمدن وفرهنگ بشری به انها رسیده بود با نیرویی سد چندان،وارد کارزار رقابت ملت ها شدند.اطلاع از طایفه ها ی پارسی وجایگاه نشیمن انها که خوشبختانه توسط هرودت ،اطلاعات ان بما رسیده است کمک شایانی به ما، در شناخت بیشتر نیاکان بختیاری ها والبته لرها می کند. به پاس تلاش های استاد شادروان وزنده یاد ،علیرضا شاهپور شهبازی،که وی را از بزرگترین هخامنش شناسان وکتاب او،زندگی وجهانداری کورش کبیر را از کاملترین کتابها در باره ی کورش می دانند،بخش هایی از فصل ششم کتاب اورا که به شناخت طایفه ها ی پارسی وجایگاه انها در کشور می پردازد،در اینجا می اوریم وبه دوستانی که تاکنون موفق به مطالعه ی این کتاب ارجمند نشده اند،پیشنهاد می شود که حتمن به این کار اقدام نمایند.
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان:
1-پاسارگادیان-شهرنشین در پارس وانشان =دشت مرغاب وکرمان(توجه شود که انشان را اخیرن در تپه ی ملیان در فارس شناسایی کرده اند ،هرچند که انشان بیشتر ناحیه ومنطقه بوده است تا شهر:نگارنده)
2-3-4-مارافیان ومه اسپه ها وگرامانیان:
مارافی ها ومه اسپه ها،شهر نشین در پیرامون بختیاری ،پاسارگاد وتخت جمشید.گفته می شود مافی های لر،آزادترین وکهنترین قبیله های لر،بازمانده ی مارافی ها هستند.(نگارنده نتوانسته این نام را در بین لرها بیابد.)
گرامانیان هم همان کرمانیان امروزی هستند.
5-6-پان ثی الی ها و دروسی ئن ها:شهرنشین- مکان آنها یافت نشد.
7 -8-داهه ها ومردها:چادرنشین.داهه ها در سراسر ایرانزمین از دریای خزر تا خوزستان وکرانه های دریای پارس پخش بوده اند..در اوستا وتورات از انها به نیکی یادشده است.
مردها :جنگجو وکمانگیر،چادرنشین در کوهستانهای نیمروز وپارسه شهر-تخت جمشید –
9و10- دربیک ها واسه گرته ها:غارنشین!؟ در شرق سپاهان وکرمان وخاور زاگرس وبطورکلی در میان سپاهان وپارس ویزد وکرمان ومکران و..پراکنده بوده اند.(پایان نقل از کتاب زنده یاد شهبازی)
جایگاه پارسها با توجه به گفته های بالا،نیمه ی جنوبی کشور بوده است.یعنی جنوب همان راهی که تیسفون را به کرمانشاه وهمدان وری وصل میکرده است.این مردم که روزگاری از یک تیره وتبار بوده اند هنوز هم از زبان وفرهنگ واداب ورسومی همانند بهره می برند جز اینکه شرایط زندگی موقعیت مکانی وطبیعت آن ونیز شغل وچگونگی امرار معاش آنها اندکی فاصله بین انها انداخته است که البته این هم بسیار طبیعی می نماید.مگر بین هفت لنگ وچهارلنگ ویا از آن نزدیکتر بین شهنی وموری همه چیز یکسان است؟در هرصورت به گمان نگارنده وبر بنیاد اسناد درست لرها وبویژه بختیاریها (وبه همراه انها لر بزرگ)اقوامی ایرانی وبازمانده ی طایفه های پارسی هستند که بنا بر طبیعت قومی شاخه شاخه شده وهرزمان در حال تولید شاخه های نوتر وتازه ترند.واین شاخه سازی تا زمانی که زندگی کوچی وکوه نشینی وجود دارد ،ادامه خواهد داشت.متذکر می شود که در حدود 160 سال پیش تش خواجه از طایفه ی شهنی ،تنها یک اولاد وسی ودو خانواده بوده وامروز بیش از ده اولاد ونزدیک به هزار خانواده هستند وتازه این تش دست کم چهل سال است که کوچ را رها کرده ویکجانشین شده است.
باری تاریخ باستانی بختیاری ها را پایان می دهیم در حالیکه درآغاز هجرت پیامبر اسلامٌ ،تحت فرمان فرماندار تیرویه پارسی ساسانی،پسر بستام خال خسرو پرویز،شاهنشاه ایران ،روزگار می گذرانند واز اینده ی دهشتناک خود بی خبرند.
منابع ومراجع:
1- تاریخ عیلام/پیر آمیه/شیرین بیانی
2- ایران از اغاز تا اسلام/گیرشمن/معین
3- ایران در سپیده دم تاریخ/جیمزکامرون/حسن انوشه
4- شهریاری ایلام/والتر هینتس/پرویز رجبی
5- تاریخ وتمدن ایلام/یوسف مجیدزاده
6- تاریخ هخامنشی/کمبریج/جلد 2مرتضی ثاقب فر
7- تاریخ امپراتوری هخامنشیان/پیربریان/مهدی سمسار
8- وده ها کتاب دیگر

No comments: